چت دانلود

www.enjil.me

زکریا 1
1
دعوت به توبه
1در ماه هشتم از سال دوم سلطنت داریوش شاهنشاه، پیامی از جانب خداوند بر زکریای نبی پسر برکیا و نوهٔ عدوی نبی آمد. خداوند به زکریا فرمود: 2«از طرف من به مردم بگو که من از نیاکان شما بسیار خشمگین بودم، 3امّا اکنون اگر به سوی من بازگردید، من نیز به سوی شما بازمی‌گردم. 4مانند اجداد خود نباشید که انبیای پیشین پیام مرا به آنها دادند تا از راهی که در پیش گرفته بودند بازگردند و از کارهای زشت خود دست بکشند، ولی به حرف آنها گوش ندادند و از من اطاعت نکردند. 5اجداد شما و انبیای پیشین دیگر زنده نیستند. 6امّا کلام و احکام من ابدی و جاودانی است. احکام و دستورات خود را که توسط بندگانم یعنی انبیا، به نیاکان شما دادم، ولی آنها توجّهی نکردند در نتیجه متحمّل عذاب شدند. سرانجام آنها توبه کردند و گفتند: 'خداوند متعال ما را به سزای کارهای ما رسانید و هشدارهایی را که به ما داده بود عملی کرد.'»
رؤیای اسبها
7در روز بیست و چهارم ماه یازدهم، یعنی ماه شباط، در دومین سال سلطنت داریوش، در رؤیای شب پیام دیگری از جانب خداوند به زکریا رسید. 8در درّه‌‌ای، در بین درختان، فرشته‌ای را سوار بر اسبی سرخ رنگ دیدم. پشت سر او اسبهایی به رنگهای قرمز، زرد و سفید ایستاده بودند. 9از فرشته پرسیدم: «ای آقای من، این اسبها برای چه هستند؟»
او جواب داد: «من به تو نشان می‌دهم.» 10سپس فرشته به من گفت که خداوند آنها را فرستاده است تا زمین را تفتیش کنند.
11آنگاه اسب سواران به فرشتهٔ خداوند که در میان درختان ایستاده بود، گزارش داده گفتند: «ما سراسر روی زمین را تفتیش کردیم و دیدیم که در همه‌جا امنیّت و آرامش برقرار است.»
12فرشتهٔ خداوند وقتی این را شنید گفت: «ای خداوند متعال، مدّت هفتاد سال از اورشلیم و شهرهای یهودا خشمگین بودی؛ تا به کی رحمت خود را از آنها دریغ می‌کنی؟»
13خداوند با مهربانی و سخنان تسلّی‌آمیز به فرشته پاسخ داد. 14آنگاه فرشته به من گفت: «این پیام خداوند متعال را اعلام کن که می‌فرماید: من به اورشلیم و کوه مقدّس شفقت زیادی دارم. 15امّا از اقوامی که در رفاه و آسایش زندگی می‌کنند، سخت خشمگین می‌باشم زیرا آنها زیادتر از آنچه که من می‌خواستم بر قوم من ظلم نمودند. 16بنابراین من با رحمت و شفقت بیشتر به اورشلیم بازمی‌گردم و خانهٔ من و تمام شهر اورشلیم بازسازی می‌شوند.»
17آن فرشته به من گفت که اعلام کنم: «خداوند متعال می‌گوید که شهرهای او دوباره کامیاب خواهند شد و او بار دیگر اورشلیم را کمک خواهد کرد و آن شهر را دوباره شهر خود خواهد خواند.»
رؤیای شاخها و آهنگران
18در رؤیای دیگر چهار شاخ گاو دیدم. 19از فرشته پرسیدم: «اینها چه هستند؟»
او پاسخ داد: «اینها نمایندهٔ قدرتهای جهان هستند که مردم یهودا، اسرائیل و اورشلیم را پراکنده ساخته‌اند.»
20بعد خداوند چهار آهنگر را به من نشان داد. 21پرسیدم: «اینها برای چه کاری آمده‌اند؟»
او در پاسخ فرمود: «اینها آمده‌اند تا آن چهار شاخی را که باعث پراکندگی مردم یهودا شده‌اند و به آنها ستم کرده‌اند، به وحشت بیاندازند و قدرتشان را از بین ببرند.»
2
رؤیای مقیاس اندازه‌گیری
1در رؤیای دیگری مردی را دیدم که یک مقیاس اندازه‌گیری در دست داشت. 2از او پرسیدم: «کجا می‌روی؟»
او جواب داد: «برای اندازه‌گیری شهر اورشلیم می‌روم و می‌خواهم ببینم که طول و عرض آن چقدر است.»
3آنگاه فرشته‌ای که با من صحبت می‌کرد به استقبال فرشتهٔ دیگری که به طرف او می‌آمد، رفت. 4فرشتهٔ دومی به اولی گفت: «بشتاب و به آن جوانی که مقیاس اندازه‌گیری در دست دارد بگو که اورشلیم آن‌قدر از انسان و حیوان پُر می‌شود که شهری بدون دیوار خواهد شد. 5خداوند وعده داده است که خودش مانند دیوار آتشینی از شهر محافظت نموده، با تمام شکوه و جلال خود در آن ساکن خواهد شد.»
دعوت بازگشت به وطن
6خداوند به قوم خود می‌فرماید: «ای کسانی‌که در بابل در تبعید به سر می‌برید، من شما را به چهار گوشهٔ زمین پراکنده ساختم، 7امّا اکنون از بابل فرار کنید و به اورشلیم بازگردید. 8هرکسی که به شما آزار برساند، در حقیقت به من آزار می‌رساند، زیرا شما مانند مردمک چشم من هستید.»
بنابراین، خداوند متعال مرا با این پیام نزد اقوامی که قوم او را غارت کرده‌اند فرستاد. 9خداوند، خودش با شما می‌جنگد و شما توسط کسانی‌که زمانی بردهٔ شما بودند، تاراج خواهید شد.
آنگاه همه خواهند دانست که خداوند متعال مرا فرستاده است.
10‌خداوند می‌فرماید: «ای اورشلیم آواز شادمانی بخوان! زیرا من می‌آیم و در بین شما ساکن می‌شوم.»
11‌در آن زمان اقوام زیادی به سوی خداوند متعال خواهند آمد و قوم او خواهند شد. 12بار دیگر یهودا ارث ویژهٔ خداوند، در سرزمین مقدّس او و اورشلیم شهر برگزیدهٔ او خواهد شد.
13ای مردم، در حضور خداوند خاموش باشید، زیرا او از جایگاه مقدّس خود برخاسته است و به زمین می‌آید.
3
رؤیای نبی برای کاهن اعظم
1بار دیگر خداوند در رؤیا، یهوشع کاهن اعظم را به من نشان داد که در حضور فرشتهٔ خداوند ایستاده بود. شیطان هم در آنجا در دست راست او ایستاده بود و او را مورد اتّهام قرار می‌داد. 2فرشتهٔ خداوند به شیطان گفت: «ای شیطان، خداوند تو را محکوم کند. خداوند که اورشلیم را برگزیده است تو را محکوم کند. این مرد مانند چوب نیم سوخته‌ای است که از میان آتش گرفته شده باشد.»
3یهوشع با لباس کثیف در حضور فرشته ایستاده بود. 4فرشته به کسانی‌که آنجا ایستاده بودند گفت: «لباس کثیف او را از تنش بیرون کنید.» سپس به یهوشع گفت: «ببین، گناهان تو را از تو دور کردم و حالا لباس نو به تنت می‌کنم.» 5سپس امر کرد که یک دستار تمیز بر سرش بگذارند و آنها گذاردند و درحالی‌که فرشته در آنجا ایستاده بود، لباس نو را به او پوشانیدند.
6بعد فرشتهٔ خداوند به یهوشع گفت 7که خداوند متعال می‌فرماید: «اگر تو از من اطاعت کنی و وظایفی را که به تو می‌سپارم به درستی انجام دهی، آنگاه تو را سرپرست تمام خانهٔ خود می‌سازم و اجازه می‌دهم که مانند این فرشتگان در حضور من بایستی. 8پس ای یهوشع، کاهن اعظم و ای همهٔ همکاران او بشنوید! شما نشانه‌ای هستید از آنچه که در آینده رخ خواهد داد. من بندهٔ خود را که 'شاخه' نام دارد می‌آورم. 9من بر آن تخته سنگ هفت سطحی که در مقابل یهوشع گذاشته‌ام جمله‌ای را حک خواهم نمود و در یک روز گناه این سرزمین را برمی‌دارم. 10در آن روز هریک از شما همسایهٔ خود را دعوت خواهد کرد که در زیر سایهٔ تاک و درختان انجیر او در صلح و صفا بنشیند.»
4
رؤیای چراغدان و درختان زیتون
1فرشته‌ای که با من صحبت می‌کرد آمد و مرا مانند شخصی که خوابیده باشد، بیدار کرد 2و از من پرسید: «چه می‌بینی؟»
من پاسخ دادم: «یک چراغدان طلایی می‌بینم که دارای هفت چراغ می‌باشد و در سر آن روغندانی است که به وسیلهٔ هفت لوله به چراغها روغن می‌رساند. 3‌دو درخت زیتون، یکی به طرف راست و دیگری به طرف چپ چراغدان قرار دارند.» 4‌از فرشته‌ای که با من صحبت می‌کرد پرسیدم: «ای آقای من، اینها برای چه در اینجا هستند؟»
5او گفت: «آیا دلیلش را نمی‌دانی؟» گفتم: «نه، نمی‌دانم.»
10(ب) سپس فرشته گفت: «این هفت چراغدان نشانه‌ای هستند از چشمان خداوند که تمام جهان را زیر نظر دارد»
11سپس پرسیدم: «آن دو درخت ‌زیتون که در سمت راست و چپ چراغدان هستند، 12و نیز دو شاخهٔ زیتون در پهلوی دو لولهٔ طلایی که از آنها روغن می‌ریزد، چیستند؟»
13پرسید: «آیا نمی‌دانی؟»
پاسخ دادم: «خیر، آقایم، نمی‌دانم.»
14فرشته گفت: «اینها دو شخصی هستند که خدا، مالک تمام جهان آنها را برگزیده و مسح کرده تا خدمتگزار او باشند.»*قسمت دوم آیهٔ 10 تا آیهٔ 14 از آخر فصل به اینجا منتقل شده تا مطلب به صورت متوالی بیان شده باشد.
وعدهٔ خدا به زروبابل
6فرشته گفت: «این پیام خداوند متعال را به زروبابل برسان که می‌فرماید: با قدرت نظامی و یا با قدرت خودت نمی‌توانی پیروز شوی، بلکه با کمک روح من می‌توانی موفّق شوی. 7اگر موانع همچون کوه بلند باشند، از سر راه تو برداشته می‌شوند. تو معبد بزرگ مرا بازسازی می‌کنی و هنگامی‌که آخرین سنگ بنا را بگذاری، مردم از خوشی فریاد می‌زنند و می‌گویند: فیض و برکت خدا بر آن باد!»
8پیام دیگری از جانب خداوند برای من رسید و فرمود: 9«دستهای زروبابل بنیاد این خانه را گذاشته و دستهای او نیز آن را تمام خواهد کرد. آنگاه خواهید دانست که خداوند متعال مرا نزد شما فرستاده است. 10در ابتدا، مردم از اینکه کار ساختمان خانهٔ من پیشرفت چندانی نکرده است، ناامید می‌شوند، امّا هنگامی زروبابل را ببینند که به ساختن خانه ادامه می‌دهد، شادمان می‌گردند.»
5
رؤیای طومار پرنده
1بار دیگر به بالا نگاه کردم و طوماری را دیدم که در حال پرواز بود. 2فرشته از من پرسید: «چه می‌بینی؟» جواب دادم: «طومار پرنده‌ای را می‌بینم که ده متر طول و پنج متر عرض دارد.»
3گفت: «در آن طومار لعنتهایی نوشته شده‌اند و آنها را به سراسر جهان می‌برد. در یک طرف طومار نوشته شده است که اگر کسی دزدی کند نابود می‌شود و نوشتهٔ سمت دیگر آن می‌گوید که هرگاه کسی قسم دروغ بخورد از روی زمین نابود می‌گردد. 4خداوند متعال می‌فرماید: این لعنتها را به خانهٔ کسانی‌که دزدی کنند و آنهایی که به نام من قسم دروغ بخورند می‌فرستم تا به خانهٔ آنها داخل شوند و آن را با سنگ و چوب آن از بین ببرند.»
رؤیای زنی در سبد
5بعد فرشته‌ای که با من صحبت می‌کرد پیش آمد و به من گفت: «به بالا نگاه کن و بگو که چه می‌بینی.» 6پرسیدم: «آن چیست؟» فرشته جواب داد: «آن سبدی است که پُر از گناهان تمام این سرزمین می‌باشد.»
7آن سبد سرپوشی از سُرب داشت. وقتی سرپوش برداشته شد، زنی را دیدم که در میان سبد نشسته بود.
8فرشته گفت: «آن زن نمایندهٔ فساد است.» بعد فرشته زن را به داخل سبد هُل داد و سرپوش سربی را دوباره روی آن گذاشت. 9باز به بالا نگاه کردم و دو زن دیگر را دیدم که بالهایی مانند بالهای لک‌لک داشتند. آنها به سوی سبد پرواز کردند و آن را برداشته با خود بردند.
10از فرشته پرسیدم: «سبد را کجا می‌برند؟»
11پاسخ داد: «آن را به بابل می‌برند. در آنجا پرستشگاهی برای آن می‌سازند و بعد از آن که ساخته شد، سبد را در آن می‌گذارند.»
6
رؤیای چهار ارّابه
1باز به بالا نگاه کردم و چهار ارّابه را دیدم که از بین دو کوه برنزی بیرون آمدند. 2ارابهٔ اولی به وسیلهٔ اسبهای قرمز، دومی با اسبهای سیاه، 3سومی توسط اسبهای سفید و چهارمی به وسیلهٔ اسبهای ابلق کشیده می‌شد. 4از فرشته‌ای که با من صحبت می‌کرد پرسیدم: «آقای من، اینها چیستند؟»
5فرشته جواب داد: «اینها چهار روح آسمانی هستند که از حضور خداوندِ تمام روی زمین آمده‌اند.»
6ارابهٔ اسبهای سیاه به سوی شمال، اسبهای سفید به جانب غرب و اسبهای ابلق به طرف جنوب می‌روند. 7اسبها بی‌قرار بودند و می‌خواستند که هرچه زودتر بروند و در سراسر زمین گردش کنند. فرشته فرمود: «بروید و گشت و گذارتان را شروع کنید.» پس آنها به راه افتادند و تمام زمین را گردش کردند. 8بعد او خطاب به من کرده فرمود: «آن اسبهایی که به طرف شمال رفتند، خشم مرا فرونشاندند.»
تاجگذاری یهوشع
9خداوند به من فرمود: 10‏-11«حلدا، طوبیا و یدعیا از طرف یهودیان تبعید شده در بابل، هدایایی از طلا و نقره با خود آورده‌اند. آن هدایا را از آنها بگیر و به خانهٔ یوشیا پسر صَفَنیا برو و با آنها یک تاج بساز. بعد آن تاج را بر سر یهوشع پسر یهوصادق کاهن اعظم بگذار. 12سپس به او بگو که خداوند متعال چنین می‌فرماید: تو نمونهٔ آن مردی هستی که 'شاخه' نام دارد. او از جایگاه خود می‌روید و معبد بزرگ را بازسازی می‌کند. 13او همان کسی است که معبد بزرگ را می‌سازد و صاحب شکوه و جلال پادشاهی می‌شود، او در مقام کاهن بر تخت سلطنت می‌نشیند و بین این دو مقام با هماهنگی کامل حکمرانی می‌کند. 14بعد آن تاج از طرف حلدا، طوبیا، یدعیا و یوشیا به عنوان یادگار در معبد بزرگ خداوند نگهداری شود.»
15مردمانی ‌که در جاهای دور سکونت دارند، می‌آیند و در بازسازی معبد بزرگ خداوند کمک می‌کنند. آنگاه خواهید دانست که خداوند متعال مرا نزد شما فرستاده است. تمام اینها وقتی واقع می‌شوند که شما کاملاً از خداوند، خدای خود اطاعت نمایید.
7
روزهٔ ریاکارانهٔ مردم
1در چهارمین سال سلطنت داریوش شاهنشاه، در روز چهارمِ ماهِ نهم، یعنی ماه کِسلو، پیام دیگری از جانب خداوند برای من رسید.
2مردم شهر بیت‌ئیل، شرآصر و رَجمِ ملک را با عدّه‌ای از مردان دیگر به معبد بزرگ فرستادند تا از درگاه خداوند برکت بطلبند 3و از کاهنان خداوند متعال و انبیا بپرسند: «آیا به روزه و سوگواری خود در ماه پنجم ادامه بدهیم یا نه، چنانکه سالها این کار را کرده‌ایم؟»
4خداوند متعال به من چنین فرمود: 5«به تمام مردم و کاهنان این سرزمین بگو که در مدّت هفتاد سالی که در ماههای پنجم و هفتم روزه می‌گرفتید و سوگواری می‌کردید، برای خشنودی من نبود. 6اکنون هم، وقتی می‌خورید و می‌نوشید، آیا فقط به‌خاطر خودتان نیست؟
7«سالها پیش، وقتی اورشلیم کامیاب و پُر از جمعیّت بود و شهرهای اطراف و جنوب آن هم مسکونی بودند، به وسیلهٔ انبیای پیشین همین هشدارها را به شما دادم.»
اسارت، نتیجهٔ نافرمانی
8سپس این پیام از جانب خداوند متعال برای زکریا آمد: 9«سالها پیش، این دستورات را به شما دادم: 'عادلانه قضاوت کنید. به یکدیگر محبّت و شفقت نشان بدهید. 10به بیوه زنان، یتیمان و مردم بیگانه و فقیری که در بین شما زندگی می‌کنند ظلم نکنید و برای یکدیگر توطئه نچینید.'
11«نیاکان شما نافرمانی کردند و گوشهای خود را گرفتند تا کلام مرا نشنوند. 12آنها دلهای خود را مثل سنگ سخت ساختند و نخواستند احکامی را که من، خداوند متعال با روح خود، توسط انبیای پیشین به آنها داده بودم، بشنوند؛ بنابراین خشم عظیم خود را بر آنها نازل کردم. 13چون وقتی من با آنها سخن گفتم، آنها به کلام من توجّه ننمودند، من هم وقتی آنها به درگاه من دعا کردند، دعایشان را نشنیدم. 14پس آنها را با گردباد در بین اقوام بیگانه پراکنده ساختم و به این ترتیب سرزمین آباد ایشان چنان ویران شد که یک نفر هم در آن سکونت نمی‌کرد.»
8
وعدهٔ خداوند برای بازسازی اورشلیم
1بار دیگر کلام خداوند متعال بر من آمد و چنین فرمود: 2«اورشلیم را بسیار دوست می‌دارم و به همین سبب از دشمنان آن خشمگین می‌باشم. 3اکنون به اورشلیم به شهر مقدّس خود بازمی‌گردم و در آنجا ساکن می‌شوم و کوه صهیون و اورشلیم 'شهر وفادار' و کوه خداوند متعال 'کوه مقدّس' نامیده می‌شود. 4بار دیگر مردان و زنان سالخورده‌ای که با عصا راه می‌روند پیاده می‌روند، در میدانهای شهر خواهند نشست. 5و کوچه‌های شهر از پسران و دخترانی که سرگرم بازی هستند پُر می‌شوند.»
6خداوند متعال می‌فرماید: «این کار شاید برای بازماندگان قوم غیر ممکن باشد، امّا برای من بسیار آسان است. 7من قوم خود را از شرق و غرب نجات می‌دهم 8و به اورشلیم می‌آورم تا در آنجا ساکن شوند. آنها قوم من خواهند بود و من خدایشان خواهم بود و با راستی و عدالت بر آنها حکومت می‌کنم.»
9خداوند متعال می‌فرماید: «اکنون با شوق و با دستان قوی شروع به کار کنید، زیرا شما همان سخنان تشویق کننده را می‌شنوید که انبیا هنگام بنیانگذاری معبد بزرگ گفته بودند. 10قبل از آن، کسی توان آن را نداشت که انسان یا حیوانی را برای کار خود اجیر کند. هیچ‌کسی از دست دشمنان در امان نبود زیرا من مردم را دشمن یکدیگر ساخته بودم، 11امّا حالا رفتار من با بازماندگان قوم تفاوت دارد. 12بعد از این در همه‌جا صلح و امنیّت برقرار می‌شود. تاکها انگور به ‌بار می‌آورند، زمین محصول زیاد می‌دهد، از آسمان باران فراوان می‌بارد و من بازماندگان قوم را از هرگونه نعمت برخوردار می‌سازم. 13ای مردم یهودا و اسرائیل! در گذشته وقتی اقوام بیگانه کسی را نفرین می‌کردند، می‌گفتند: 'تو هم مثل مردم یهودا و اسرائیل به بلا گرفتار شوی!' ولی حالا آن‌طور نیست؛ من شما را نجات می‌دهم و از برکات خود بهره‌مند می‌سازم. بعد از این همان مردم می‌گویند: 'مانند مردم یهودا و اسرائیل برکت بیابی!' پس نترسید و با قدرت دست به کار شوید.»
14خداوند متعال می‌فرماید: «وقتی اجداد شما مرا به خشم آوردند، تصمیم گرفتم که بلایی بر سرشان بیاورم و همان کار را هم کردم. 15اینک، ای مردم یهودا و اسرائیل نترسید، زیرا می‌خواهم شما را برکت بدهم. 16کارهایی که شما باید بکنید این است: راستگو و با انصاف باشید و با یکدیگر در صلح و صفا رفتار کنید. در دادگاهها از عدالت طرفداری کنید. 17به دیگران آزار نرسانید و قسم دروغ نخورید، زیرا من از این کارها نفرت دارم.»
18خداوند متعال دوباره به من فرمود: 19«روزهٔ ماههای چهارم، پنجم، هفتم و دهم، برای مردم یهودا و اسرائیل به جشن‌ها و روزهای شادمانی تبدیل می‌شوند. شما باید راستی و سلامتی را دوست بدارید.»
20خداوند متعال می‌فرماید: «مردم از همه‌جا به اورشلیم رو می‌آورند 21و از یک شهر به شهر دیگر رفته می‌گویند: 'ما برای پرستش خداوند متعال می‌رویم، شما هم با ما بیایید تا به درگاه او دعا کنیم تا ما را برکت دهد.' 22مردم زیادی از ملل مقتدر جهان به اورشلیم برای عبادت می‌آیند و از خداوند متعال برکت می‌طلبند. 23در آن روزها ده نفر از مردمان بیگانه دست به دامن یک نفر یهودی شده می‌گویند: 'ما را هم با خود ببر، زیرا شنیده‌ایم که خدا با توست.'»
9
مجازات دشمنان بنی‌اسرائیل
1خداوند مجازات سرزمین حدراخ و شهر دمشق را اعلام کرده است، زیرا نه تنها طایفه‌های اسرائیل بلکه پایتخت سوریه هم به خداوند تعلّق دارد. 2حمات که همسایهٔ حدراخ است و همچنین صور و صیدون با تمام مهارتشان متعلّق به خداوند می‌باشند. 3هرچند صور برای خود استحکاماتی ساخته و نقره و طلا را همچون خاک و گِل کوچه‌ها جمع کرده است، 4امّا حالا خداوند همهٔ دارایی‌اش را از او می‌گیرد، ثروتش را به دریا می‌ریزد و خودش نیز در آتش خواهد سوخت.
5وقتی اشقلون این را ببیند وحشت می‌کند. غزه و عقرون از درد به خود می‌پیچند و امید عقرون به ناامیدی تبدیل می‌گردد. پادشاه غزه کشته می‌شود و اشقلون از سکنه خالی می‌گردد. 6بیگانگان در اشدود ساکن می‌شوند و خداوند می‌فرماید: «غرور فلسطینیان از بین می‌رود. 7گوشتی را که با خون می‌خورد از دهانش و چیزهای حرام را از میان دندانهایش بیرون می‌کشم. کسانی‌که باقی می‌مانند به من تعلّق خواهند داشت و مانند یکی از طایفه‌های سرزمین یهودا جزء قوم من می‌شوند. عقرون هم مثل یبوسیان به قوم من می‌پیوندد. 8من از سرزمین خود حفاظت می‌کنم تا سپاهیان دشمن نتوانند از آن عبور و مرور کنند. من با چشمان خود رنج و خواری قومم را دیدم و دیگر نمی‌گذارم که ستمگران سرزمین آنها را پایمال نمایند.»
ظهور پادشاهِ آینده
9ای مردم صهیون شادمانی کنید!
ای اهالی اورشلیم از خوشی فریاد برآورید!
زیرا پادشاه شما با پیروزی
و با فروتنی سوار بر کرّه الاغی نزد شما می‌آید.
10خداوند می‌فرماید: «من ارّابه‌های جنگی و اسبها را از سرزمین اسرائیل دور می‌کنم.
کمانهای جنگی شکسته می‌شوند
و او صلح و امنیّت را در بین اقوام جهان برقرار می‌سازد.
قلمرو فرمانروایی او از دریا تا دریا
و از رود فرات تا دورترین نقطهٔ زمین می‌باشد.»
بازگرداندن قوم خدا
11خداوند می‌فرماید: «به‌خاطر پیمانی که با شما بستم
و آن را با خون قربانی‌ها مُهر کردم،
اسیران و زندانیان شما را
از چاه بی‌آب نجات می‌دهم.
12ای تبعیدیانی که در آرزوی آزادی هستید
به جایگاه امن خود بازگردید.
امروز به شما وعده می‌دهم
که رنجهایی را که دیده‌اید دو برابر جبران می‌کنم.
13من یهودا را همچون کمان
و اسرائیل را همچون تیر به‌کار می‌گیرم
و مردان صهیون را مانند شمشیرِ یک سرباز شجاع
علیه سپاه یونان می‌فرستم.»
14خداوند در وقت جنگ رهبر قوم خود می‌شود
و تیرهایش مانند برق بر سر دشمن فرود می‌آید.
خداوند اعلام جنگ می‌کند
و مانند گِردبادی که از جنوب برمی‌خیزد بر دشمن می‌تازد.
15خداوند متعال از قوم خود دفاع می‌کند
و آنها تیراندازان دشمن را مغلوب نموده
زیر قدمهای خود پایمال می‌سازند.
در میدان جنگ مانند مستان فریاد می‌زنند.
خون دشمنان همچون خون قربانی که جامها و گوشه‌های قربانگاه را پُر می‌کند،
بر زمین جاری خواهد شد.
16در آن روز، خداوند، خدای ایشان، مانند شبانی که از گلّهٔ خود نگهبانی می‌کند،
قوم خود را نجات می‌دهد.
آنها مانند جواهرِ روی تاج
در سرزمین او می‌درخشند.
17در آن سرزمین زیبا و مرغوب، غلّه و شرابِ نو،
مردان و دختران جوان را شاداب می‌سازد.
10
وعدهٔ رهایی
1در موسم بهار از خداوند که ابرهای توفان را می‌فرستد بخواهید که باران بباراند، زیرا او باران را به فراوانی می‌باراند و مزارع را برای همه سرسبز می‌سازد. 2مردم به بُتها و فال‌بین‌ها متوسّل می‌شوند، امّا جوابی که می‌گیرند دروغ و بی‌معنی است. رؤیاهایی که می‌بینند همه باطل و گمراه کننده است. بنابراین مردم مانند گوسفندان گمشده سرگردان می‌شوند، زیرا رهبری ندارند که آنها را راهنمایی کند.
3خداوند متعال می‌فرماید: «من بر حاکمان شما خشمگین هستم. من این بُزهای نر را مجازات می‌کنم. من، خداوند متعال، از گلّهٔ خود که مردم یهودا هستند، مراقبت می‌کنم و آنها را مانند اسبان جنگی قوی می‌سازم. 4از بین آنها فرمانروایان، رهبران و حاکمان برای رهبری قوم خواهند برخاست. 5آنها به اتّفاق یکدیگر مانند جنگجویان دلیر دشمنان را همچون گِل کوچه‌ها پایمال می‌کنند و سواران را بر اسبهایشان مغلوب می‌سازند، چون من با آنها می‌باشم.
6«قوم یهودا را نیرومند می‌سازم
و اسرائیل را نجات می‌دهم.
آنها را دوباره به وطنشان بازمی‌گردانم.
بر آنها رحمت و شفقت می‌کنم.
زندگی آنها طوری خواهد شد که گویی آنها را هرگز ترک نکرده‌ام،
زیرا من خداوند، خدای ایشان هستم و دعایشان را مستجاب می‌کنم.
7آنها مثل جنگجویان دلیر می‌باشند.
مانند آنهایی که شراب نوشیده‌اند، دلهایشان شادمان خواهد گردید.
وقتی فرزندان آنها آن‌همه برکاتی را که خداوند داده است ببینند،
شاد و خوشحال می‌گردند.
8«قوم خود را صدا می‌کنم
و آنها را دور هم جمع می‌نمایم.
من آنها را آزاد می‌سازم
و مثل سابق به تعدادشان می‌افزایم.
9گرچه آنها را در بین اقوام دیگر پراکنده ساخته‌ام،
امّا آنها در همان سرزمینهای دوردست مرا به‌خاطر می‌آورند.
آنها و فرزندانشان زنده خواهند ماند
و با فرزندان خود به وطن بازمی‌گردند.
10من آنها را از مصر و آشور به وطن خودشان می‌آورم
و در سرزمین خودشان اسکان می‌دهم.
من آنها را در جلعاد و لبنان مسکن خواهم داد؛
تمام سرزمین با مردم پُر خواهد شد.
11هنگامی‌که از دریای مشکلات عبور کنند،
من امواج را کنار زده
اعماق دریا را خشک می‌سازم.
جلال و حشمت آشور از بین می‌رود
و قدرت مصر نابود می‌گردد.»
12خداوند می‌فرماید:
«من به قوم خود قدرت و نیرو می‌بخشم
و آنها مرا پرستش نموده از من اطاعت خواهند کرد.»
11
سقوط حاکمان ظالم
1ای لبنان، دروازه‌هایت را بازکن
تا آتش، درختان سدر تو را بسوزاند.
2ای درختان صنوبر گریه کنید،
زیرا درختان سدر همه افتاده‌اند.
آن درختان با شکوه نابود شده‌اند!
ای درختان بلوط باشان زاری کنید،
زیرا جنگل عظیم از بین رفته است.
3گریه حاکمان را بشنوید،
زیرا که حشمت و جلال آنها نابود شده است.
غرّش شیرها را بشنوید،
چون جنگلهای اردن نابود شده‌اند.
داستان دو شبان
4خداوند، خدایم به من فرمود: «شبان گوسفندانی شو که بزودی باید سرشان بریده شوند. 5کسانی‌که گوسفندان را می‌خرند و می‌کشند، مجازات نمی‌شوند. آنانی ‌که آنها را می‌فروشند می‌گویند: 'خدا را شکر، ثروتمند شدیم.' حتّی شبانهای خودشان هم، بر آنها رحم نمی‌کنند.»
6خداوند ‌فرمود: «دیگر بر مردم روی زمین رحم نخواهم کرد، بلکه کاری می‌کنم که آنها به دست همسایگان و پادشاهان بیفتند. این پادشاهان، زمین را ویران می‌کنند و من مانع آنها نمی‌شوم.»
7تاجرانی که گوسفندان را خرید و فروش می‌کنند مرا به عنوان شبان گوسفندانی که قرار بود سرشان بریده شوند، استخدام کردند. پس من دو عصا در دست گرفتم، یکی را رحمت نامیدم و دیگری را اتّحاد و گلّه را چرانیدم. 8از سه شبان دیگر که از من نفرت داشتند، بیزار شدم و در مدّت یک ماه خود را از شر آنها آسوده ساختم. 9سپس به گوسفندان گفتم: «بعد از این، شبانِ شما نخواهم بود. کسانی‌که مردنی هستند، بگذار بمیرند و آنانی ‌که از بین رفتنی هستند، بگذار از بین بروند. کسانی‌ هم که باقی می‌مانند بگذار به جان هم بیفتند!» 10آنگاه عصای رحمت را شکستم تا نشان بدهم که خداوند پیمانی را که با تمام اقوام بسته بود، شکسته است. 11پس، آن پیمان در همان روز شکسته شد و تاجران گوسفند که مرا تماشا می‌کردند، پی‌بردند که با کاری‌ که من کردم، پیام خدا را به آنها رساندم. 12بعد به آنها گفتم: «حالا اگر مایلید مزد مرا بدهید.» پس آنها سی تکهٔ نقره به من دادند.
13خداوند به من فرمود: «آنها را در خزانهٔ معبد بزرگ بینداز.» پس من آن مبلغ هنگفت را که در نظر آنها ارزش من بود، در خزانهٔ معبد بزرگ انداختم. 14سپس عصای دوم، یعنی عصای اتّحاد را شکستم تا نشان بدهم که اتّحاد برادری بین یهودا و اسرائیل شکسته شده است.
15آنگاه خداوند به من فرمود: «برو این بار نقش یک شبان احمق را بازی ‌کن. 16من در این سرزمین شبانی را تعیین می‌کنم، امّا او از آنانی که هلاک می‌شوند مراقبت نمی‌کند. گُمشدگان را هدایت نمی‌کند، زخمی‌ها را معالجه نمی‌کند و به آنهایی که سالِمند خوراک نمی‌دهد، بلکه گوشت گوسفندان پروار را می‌خورد و سُمهایشان را می‌کَند. 17وای بر شبانِ وظیفه‌نشناسی که گلّه را ترک می‌کند. شمشیر در بازو و چشم راست او فرو می‌رود. بازویش خشک و چشمش بکلّی کور می‌شود.»
12
پیروزی آیندهٔ اورشلیم
1کلام خداوند، آن خدایی که آسمانها را برافراشت و بنیاد زمین را بنا نهاد و به انسان زندگی بخشید، دربارهٔ اسرائیل می‌فرماید: 2«من اورشلیم را مانند جام شراب می‌‌سازم. اقوام اطراف او از آن می‌نوشند و همچون مستان سرگیجه می‌گیرند. هنگامی‌که اورشلیم را محاصره کنند، سایر شهرهای یهودا هم محاصره می‌شوند. 3تمام اقوام جهان با هم متّحد شده علیه اورشلیم می‌آیند، امّا در آن روز من اورشلیم را در برابر همهٔ اقوام مانند سنگ عظیمی می‌سازم و هرکسی که آن را بردارد، بشدّت زخمی می‌شود.» 4خداوند می‌فرماید: «در آن روز اسبهای دشمن را به وحشت می‌اندازم، چشمان آنها را کور می‌کنم و سوارانشان را به جنون مبتلا می‌سازم، ولی از یهودا مراقبت می‌نمایم. 5آنگاه خاندانهای یهودا در دل خود می‌گویند: 'خداوند متعال، خدای آنها به اهالی اورشلیم قوّت بخشیده است.'
6«در آن روز خاندانهای یهودا را مانند آتشی سوزنده در جنگلها و همچون شعله‌ای فروزان در کشتزارها می‌گردانم. آنها اقوام راست و چپ خود را نابود می‌سازند، امّا مردم اورشلیم در امنیّت زندگی خواهند کرد.
7«من ابتدا یهودا را پیروز می‌گردانم تا شکوه و جلالی را که خاندان داوود و اهالی اورشلیم به دست می‌آورند از آنها بالاتر نباشد. 8در آن روز من، خداوند از مردم اورشلیم دفاع می‌کنم. ضعیفترین آنها مانند داوود قوی خواهند شد و نسل داوود مانند خدا و همچون فرشتهٔ خداوند، آنها را راهنمایی خواهند کرد. 9در آن روز من هر ملّتی را که بخواهد بر اورشلیم حمله کند، نابود خواهم کرد.
سوگواری اهالی اورشلیم
10«من بر خاندان داوود و ساکنان اورشلیم روح ترحّم و دعا خواهم ریخت. آنها بر من که نیزه زده‌اند خواهند نگریست و مانند کسی‌که برای یگانه فرزند خود عزا می‌گیرد، ماتم خواهند گرفت و چنان به تلخی اشک خواهند ریخت که گویی پسر نخستزاده‌شان مرده است. 11در آن روز در اورشلیم ماتم عظیمی مانند ماتمی که مردم برای هددرِمون در دشت مجدو گرفتند، برپا می‌کنند. 12تمام مردم روی زمین عزادار می‌شوند. هر خانواده جداگانه ماتم می‌گیرد: خانوادهٔ داوود، خانوادهٔ ناتان، 13خانوادهٔ لاوی، خانوادهٔ شمعی 14و بقیّهٔ خانواده‌ها هر کدام، مردها جداگانه ماتم خواهند گرفت و زنها جداگانه.»
13
1در آن زمان برای خاندان داوود و اهالی اورشلیم چشمه‌ای جاری می‌شود که آنها را از تمام گناهان و ناپاکی‌ها پاک می‌سازد.
بت‌پرستی از بین می‌رود
2خداوند متعال می‌فرماید: «در آن روز نام بُتها را طوری در سرزمین اسرائیل از بین می‌برم که دیگر کسی آنها را به یاد نیاورد. همچنین آن سرزمین را از انبیای دروغین و ارواح پلید پاک می‌سازم. 3اگر کسی به دروغ نبوّت کند پدر و مادرش به او خواهند گفت: 'تو نباید زنده بمانی، زیرا تو به نام خداوند به دروغ نبوّت می‌کنی.' و هنگامی‌که او نبوّت می‌کند، پدر و مادرش او را با نیزه خواهند کشت. 4در آن روز انبیای دروغی از رؤیاهای خود شرمنده خواهند شد و دیگر برای فریب دادن مردم لباس انبیا را نخواهند پوشید. 5بلکه هر کدام خواهند گفت: 'من نبی نیستم. من یک دهقان هستم و از جوانی پیشهٔ من کشاورزی بوده است.' 6اگر کسی از آنها بپرسد: 'پس این زخمهایی که در بدن داری به‌خاطر چیست؟' جواب می‌دهند: 'اینها جراحاتی هستند که دوستانم به من وارد کرده‌اند.'»
فرمان کشتن چوپان خدا
7خداوند متعال می‌فرماید: «ای شمشیر برضد چوپان من برخیز. برضد آن کسی‌که برای من کار می‌کند! شبان را بزن تا گوسفندان پراکنده شوند. من قوم خود را خواهم زد. 8دو سوم قوم هلاک می‌شوند و از بین می‌روند و یک سوم آنها زنده می‌مانند. 9اینها را از بین آتش می‌گذرانم تا همان‌طور که طلا و نقره به وسیلهٔ آتش پاک و خالص می‌شوند، آنها هم پاک و خالص گردند. آنها نام مرا یاد می‌کنند و من آنها را به حضور خود می‌پذیرم و می‌گویم: 'اینها قوم من هستند.' و آنها می‌گویند: 'خداوند، خدای ماست.'»
14
اورشلیم و سایر ملل
1روزی‌ که خداوند داوری کند نزدیک است. روزی که اورشلیم غارت شود و در مقابل چشمان تو غارتش تقسیم گردد. 2در آن روز، خداوند اقوام را جمع می‌کند تا با اورشلیم بجنگند. آنها اورشلیم را تصرّف کرده خانه‌ها را تاراج می‌نمایند و به زنان تجاوز می‌کنند. نصف جمعیّت شهر به اسیری برده می‌شوند و نصف دیگر در شهر باقی می‌مانند. 3آنگاه خداوند همچون گذشته، به جنگ آن اقوام می‌رود. 4در آن روز بر کوه زیتون که در شرق اورشلیم واقع است، می‌ایستد. کوه زیتون دو نیم می‌شود و درّهٔ وسیعی از شرق به غرب به وجود می‌آید. نیمی از کوه به طرف شمال و نیمهٔ دیگر آن به سمت جنوب منتقل می‌گردد. 5مانند اجدادتان که سالها پیش در زمان عُزیا، پادشاه یهودا، به‌خاطر زلزله فرار کردند، شما هم از راه این درّه خواهید گریخت. خداوند، خدای من خواهد آمد و تمام فرشتگان را نیز با خود خواهد آورد.
6وقتی آن روز برسد، دیگر نه سرما خواهد بود و نه یخبندان 7آن روز، روز مخصوصی است، شب و روز وجود ندارد، بلکه هوا همیشه روشن خواهد بود.
8آبهای حیات بخش در تابستان و زمستان از اورشلیم جاری می‌شوند. نیمی از آنها به طرف دریای مدیترانه و نیمهٔ دیگر به سوی دریای مُرده می‌روند. 9در آن روز، خداوند بر تمام روی زمین پادشاهی می‌کند و همه خداوند را به عنوان یک خدای واحد می‌پرستند و نام یگانهٔ او را یاد می‌کنند.
10سراسر آن سرزمین، از جَبَع سرحد شمالی یهودا تا رِمون سرحد جنوبی به دشت وسیعی تبدیل می‌شود. امّا اورشلیم در جای بلندی قرار می‌گیرد و وسعت آن از دروازهٔ بنیامین تا جای دروازهٔ قدیمی، از آنجا تا دروازهٔ زاویه و از بُرج حننئیل تا محل شراب‌سازی پادشاه می‌رسد. 11مردم در اورشلیم در آرامش و امنیّت زندگی می‌کنند و برای همیشه از خطر نابودی در امان می‌باشند.
12خداوند بر سر اقوامی که با قوم اسرائیل بجنگند این بلاها را می‌آورد: گوشت بدنشان درحالی‌که هنوز زنده هستند، می‌پوسد. چشمهای آنها در حدقه کور می‌شود و زبانشان در دهانشان خشک می‌گردد.
13خداوند آنها را چنان گیج و سراسیمه می‌سازد که به جان یکدیگر خواهند افتاد. 14مردم یهودا برای دفاع از اورشلیم می‌جنگند و ثروت و دارایی اقوام همسایه، از قبیل طلا، نقره، لباس و غیره را غارت خواهند نمود. 15همین بلاها بر سر اسبها، قاطرها، شترها، الاغها و همهٔ حیوانات دیگر که در اردوگاه دشمن هستند، نازل خواهد شد.
16سپس، آن عدّه از اقوامی که به اورشلیم حمله می‌کردند زنده می‌مانند، هر ساله برای پرستش پادشاه، یعنی خداوند متعال به اورشلیم می‌آیند و عید خیمه‌ها را برگزار می‌کنند. 17هرگاه یکی از اقوام روی زمین برای پرستش خداوند متعال، پادشاه جهان، به اورشلیم نیاید، در سرزمینش باران نخواهد بارید. 18مردم مصر نیز اگر در مراسم عید خیمه‌ها حاضر نشوند، دچار همین بلاهای آسمانی خواهند گردید. 19بنابراین اگر مصریان و سایر اقوام از رفتن به اورشلیم و شرکت در مراسم عید خیمه‌ها خودداری کنند، همگی مجازات خواهند شد.
20در آن روز، حتّی روی زنگوله‌های اسبها هم نوشته می‌شود: «اینها وقف خداوند هستند.» تمام دیگهای آشپزیِ معبد بزرگ، مانند کاسه‌های مقابل قربانگاه، مقدّس می‌شوند. 21همهٔ ظروف آشپزی که در اورشلیم و یهودا هستند مقدّس و وقف خداوند متعال خواهند بود تا هرکسی که برای قربانی می‌آید، از آن ظروف برای پختن گوشت قربانی استفاده کند و در معبد بزرگ دیگر اثری از تاجران نخواهد بود.

آیا می فهمید آنچه را خوانده اید؟

چت با یک مسیحی
فصل بعدی

كتاب مقدس مسیحیان شامل ۶۶ كتاب می‌باشد كه در یك جلد جمع آوری شده است و مجموعاً كتاب مقدس خوانده می‌شود.

كتاب مقدس دارای دو قسمت بنام عهد عتیق و عهد جدید می‌باشد.

برای خواندن کتاب دیگری از کتاب مقدس، یک کتاب را از لیست انتخاب کنید.